اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

هرمزگان

یک قشم و یک آقا مجتبی/ روایت شهیدی که همیشه با وضو بود+عکس و فیلم

مجتبی امیری دوماری شهید غیرت و امنیت در قشم است که در جریان اغتشاشات 30 شهریور در این شهر زخمی شد و 10 روز بعد آسمانی گشت.

یک قشم و یک آقا مجتبی/ روایت شهیدی که همیشه با وضو بود+عکس و فیلم

به گزارش خبرگزاری فارس از بندرعباس، شهید مجتبی امیری دوماری شهید غیرت و امنیت در جزیره قشم است که 30 شهریور ماه امسال و در پی بروز اغتشاشات در جزیره قشم و در پی هتک حرمت اغتشاشگران به پرچم ایران و پرچم‌های عزای امام حسین (ع) و نمادهای عاشورایی، با غیرت و غرور وارد میدان شد و چون ایمان قوی در دل داشت، با وجود تمامی وابستگی‌هایش، به آرزوی خویش رسید و به خیل شهدا پیوست.

 

سعادتی نصیب ما شد تا در منزل این شهید غیرت و امنیت در منطقه طولا از توابع جزیره قشم میهمان منزل پرنور او شویم. همسر گرانقدر این شهید بزرگوار و پدر او میزبان حضور ما بودند و علی آقای 8 ماهه یادگار این شهید نیز که چهره پدر را بر سیرت دارد، حال و هوای این گفت‌وگو را گرم‌تر ساخت.

 

فارس: خانم درویشی (همسر شهید) چند سال است که ازدواج کرده‌اید؟ شهید مجتبی امیری به چه کاری در جزیره قشم مشغول بود؟

همسر شهید: ما 9 شهریور 1391 ازدواج کردیم و دو فرزند داریم. مائده 7 ساله و علی 8 ماهه. شهید از بچگی در جیرفت بزرگ شده بود اما بعد از ازدواج‌مان در قشم زندگی می‌کنیم و او هم کار تأسیسات برق انجام می‌داد و هم در زمینه لوازم بهداشتی و آرایشی فعالیت داشت. ما با شهید زندگی شیرین و خوبی داشتیم. او درآمد زیاد و بالایی نداشت اما چون ایمان زیادی در وجودش بود، زندگی‌مان با برکت می‌چرخید.

 

 

فارس: ایشان چه ویژگی بارزی در وجودش بود که با او ازدواج کردید؟ مهم‌ترین خصوصیت وجودی ایشان چه بود که مردم قشم برای بدرقه ایشان چنین سنگ تمام گذاشتند؟

 

همسر شهید: آقا مجتبی از همان اول زندگی مشترکمان اهل نماز و روزه و توکل به خدا بود. هر وقت برای نماز مهیا می‌شد و جانماز پهن می‌کرد، برای من هم پهن می‌کرد. ایشان متولد 19 اسفند 1367 بود و روزی که ازدواج کردیم، ایشان حدود 24 سال داشتند و من 21 ساله. زندگی خودمان را با توکل به خدا شروع کردیم و خدا روزی رسان زندگی ما بود. ایمان واقعی و پرهیز از ریا، خانواده دوستی، مهربانی و شور برای زندگی در وجودشان فراوان بود. مائده که آمد زندگی‌مان خیلی شیرین‌ شد و او بی نهایت با مائده دوست و همدل بود.

پدر شهید: هر چند روز یک بار که به دیدن من می‌آمد اول پاهایم را با اصرار ماساژ می‌داد و بعد صورت خود را کف پای من می‌کشید. او خوش رفتار و همیشه با پدر و مادرش با احترام رفتار می‌کرد.

 

فارس: در و دیوار خانه را به عشق مائده، رنگ کرده؟ تا او را خوشحال کند؟

همسر شهید: دیوارهای خانه‌مان را خودش گچ کرده و برای اتاق مائده هرچه اراده می‌کرد برایش به دیوار می‌کشید تا از کودکی‌اش لذت ببرد. با مائده بی نهایت مهربان و دوست بود. می‌گویند دخترها بابایی‌اند و مائده واقعا با پدرش روزهای خیلی زیبایی گذراند تا 7 سالش شد. اما این روزهای خوشحالیش، خیلی کوتاه بود.

 

 

فارس: شنیدیم که شهید با وضو آن روز از خانه بیرون رفته بود؟

همسر شهید: بله. ایشان همیشه با وضو بودند. صبح که از خانه بیرون می‌رفتند، وضو می‌گرفتند. حتی گاهی برای وضو گرفتن، مائده را هم با خود می‌برد و مائده هم وضو می‌گرفت. روز حادثه هم با وضو از خانه بیرون رفتند. حوالی ساعت 11 شب بود که با خبر شدیم بدلیل اصابت گلوله کلت کمری دچار جراحت شدند و چون گلوله از نزدیک و با زاویه کم وارد بدن ایشان شده بود، چندین عضو داخلی ایشان را دچار آسیب شدید کرده بود. اقدامات اولیه را در بیمارستان قشم انجام دادند و او را به بندرعباس منتقل کردند. 

 

فارس: 10 روز در بیمارستان بندرعباس بودند؟

همسر شهید: بله. حدود 10 روز در بیمارستان بندرعباس درگیر این جراحت شدید بودند و چون اصابت گلوله به یکی از کلیه‌های ایشان هم آسیب شدیدی زده بود و با وجود چندین عمل جراحی بر روی ایشان اما 9 مهر آسمانی شدند و ما را تنها گذاشتند.

پدر شهید: مجتبی اهل زحمت بود. دستان او با وجود سن کمش اما همچون دستان پیرمردان سخت‌کوش بود. دستان زبر و زخمتی داشت که ناشی از کار فراوان برای روزی حلال خانواده‌اش بود.

 

فارس: تشییع پیکر ایشان در جزیره قشم خیلی باشکوه برگزار شد. خودتان فکر می‌کردید که آقای مجتبای شما روزی این چنین تا آرامگاه ابدی‌شان بدرقه شوند؟

همسر شهید: خودش خیلی به شهادت فکر می‌کرد. گاهی صبح ها با حال خوبی از خواب پا می‌شد و از دیدار با حضرت فاطمه زهرا (س) و یا رهبر انقلاب در خواب تعریف می‌کرد. یکی از روزها برایم تعریف کرد که آقای خامنه‌ای را دیده است و از او خواسته تا برای شهادتش دعا کند و آقا به او گفته که خیلی دیر نیست. او از همان روز حال و هوای غریبی داشت. 

علی امیری دوماری فرزند 8 ماهه شهید - علی دارد دندان در می‌آورد و این روزها بی قرار دندان‌هایش است

 

فارس: ایشان در فراغت بیشتر چه می‌کرد؟

همسر شهید: اهل مسجد و برگزاری تئاترهای آیینی بود. مثلا ماجراهای روز عاشورا و یا روزهای قبل و بعدش را و مظلومیت حضرت زینب و زندگی حضرت عباس (ع) را به همراه جمعی از جوانان محل در مساجد روایت می‌کردند. گاهی در حیاط خانه برای ساعاتی تمرین می‌کردند و بعد راهی محل نمایش و اجرا می‌شدند. در تعزیه هم فعال بود و در مناسبت‌های مختلف به همراه جوانان محل تعزیه هم اجرا می‌کردند. اهل خانواده هم بود و سعی می کرد با بچه‌ها وقت بگذراند. خیلی با مائده بازی می‌کرد و شور و حرارت خاصی در بازی داشت که کودک را به شوق می‌آورد.

مانده، علی و مادرشان

 

فارس: نظر شما درباره این اتفاقات اخیر در کشور چیست؟

همسر شهید: ما داشتیم زندگی خودمان را می‌کردیم. اهل حاشیه و برنامه خاصی نبودیم و همیشه سرمان به زندگی خودمان بود. مجتبی عاشق رهبری و امام و کشورش بود. او هرگز تاب نمی‌آورد که پرچم ایران و اسلام و امام حسین (ع) را در آتش و یا بر زمین افتاده ببیند و لذا او با مشاهده اوضاع آن شب در جزیره قشم و به عشق امام حسین (ع) و حضرت زهرا (س) جلو می‌رود و مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد.

او به آرزویش رسید چون واقعا وقت و بی وقت از شهادت حرف می‌زد اما ما از خون او نمی‌گذریم و از دستگاههای مسؤول می‌خواهیم که با عاملان این وضعیت و بوجود آورندگان این وضعیت برخورد کنند. خون او عشق به ولایت و ایمان به راه خدا را در وجود همه ما تقویت کرد و شب و روزی نیست که به یاد او نباشیم. همه محل اکنون در طولا در قشم عزادار او هستند و مهر و محبت فراوانی از سوی اهالی محل و خانواده‌های پیرامون نثار ما می‌شود. مردم واقعی خوبی که در طول تمام ساعات شب و روز در هفته‌های اخیر کنار ما بوده‌اند.

پدر شهید مجتبی امیری دوماری - او رزمنده 8 سال دفاع مقدس است و این روزها بدلیل عوارض جسمانی دیگر قادر به انجام شغلش که مکانیکی بوده، نیست

 

روایت پدر شهید از خصوصیات شهید مجتبی امیری دوماری

 

فارس: از ایشان دست نوشته و یا وصیت‌نامه‌ای هم به یادگار مانده؟

همسر شهید: بله. ایشان وصیت نامه داشتند و از سال 99 درباره زندگی‌شان و دیگر مسائل نکاتی مکتوب کرده‌اند که زیر محل همیشگی جا نمازشان قرار داشت. ایشان سال‌ها نماز شب می‌خواندند و تعقیبات نماز را به زبان ساده برای خودشان نوشته بودند و در سجاده قرار داده بودند. دستشان هم همیشه با وجود این که زندگی‌مان در سختی است اما به کار خیر بود و همیشه گوشه‌ای زمان و توان خودشان را برای خدمت کردن زیر پرچم اهل بیت قرار می‌دادند.

به یاد روزهایی که شهید با دختر کوچکش هم بازی می‌شد. از او خاطراتش برای مائده به جا مانده است.

 

به گزارش فارس، تصویر بسیجی شهید مجتبی امیری در جای جای جزیره قشم این روزها نصب شده و مردمان دیار شرجی و مهر، یاد او را هرگز فراموش نخواهند کرد. جوانی که با شور و عشق به همنوعانش زیست و همه اهالی محل و دوستان و همه آنهایی که او را می‌شناختند از نیکی او در اخلاق و کردار برایمان گفتند.

مجتبی امیری دوماری فرزندی از دیار خلیج فارس است که وجود خویش را مملو از عشق به خدا کرد و هر لحظه در یاد خدا بود و مردم جز نیکی از او به یاد ندارند. فرزندان او نیز بی شک خود را به ارزش‌هایی می‌آرایند که برای پدرشان سراسر باورمندی و ایمان بود.

 

روایت ذاکری دوست صمیمی شهید از روز شهادتش

قشم و سرزمین شرجی جنوب چنین فرزندانی کم ندارد.

پایان پیام/

 

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول